ألا إنّ نصرالله قریب چهارشنبه 90 اردیبهشت 28 :: 9:11 عصر :: نویسنده : خادم
شهید میدان مین به یک میدان مین وسیع در فکه برخوردیم.نزدیک که شدیم با صحنه ای عجیب روبرو شدیم.اول فکر کردیم لباس یا پارچه ای است که باد آورده،اما جلوتر که رفتیم متوجه شدیم شهیدی است که ظاهرا برای عبور نیرو ها از میان سیم های خاردار،خود را روی آن انداخته تا بقیه به سلامت بگذرند. بند بندِاستخوان های بدن داخل لباس قرار داشت و در غربتی دوازده ساله روی سیم خاردار دراز کشیده بود... پ.ن. برگرفته از کتابچه تفحص موضوع مطلب : شعر از خادم
بانوی ادب،بانوی مهر بانوی ادب،بانوی نور بانوی دبستان عروج مادرِآینه های زخمی مادرِآبیِ دستانِ خدا مادر ساقیِ گلزار حسین(ع) مادرِلاهوتیِ یاسِ به خون خفتة شط،امِّ بنین
دل من غرق گرانمایگیِ قدر شماست غرق عرفان شماست آتش مهر شما در قفس سینه من تابنده ست و گل یاس شما در کویر ناسوت، زندگی بخش دل مرده من خواهد بود
موضوع مطلب : یکشنبه 90 اردیبهشت 18 :: 7:59 عصر :: نویسنده : خادم
چون فاطمه(ع)در گذشت،امیرالمومنین او را پنهان به خاک سپرد وآثار قبر اورا از میان برد.سپس رو به مزار پیغمبر کرد و گفت: ای پیغمبرخدا از من و از دخترت که به دیدن تو آمده ودر کنار تو زیر خاک خفته است،برتو درود باد. خدا چنین خواست که او زودتر از دیگران به تو بپیوندد. پس از او شکیبایی من به پایان رسیده و خویشتن داری من از دست رفته.اما آنچنان که در جدائی تو صبر را پیشه کردم،در مرگ دخترت نیز جز صبر چاره ندارم که شکیبایی بر مصیبت سنت است.ای پیغمبر خدا تو بر روی سینه من جان دادی.تورا به دست خود در دل خاک سپردم.قرآن خبر داده است که پایان زندگی همه بازگشت به سوی خداست. اکنون امانت به صاحبش رسید.زهرا از دست من رفت و نزد تو آرمید. ای پیغمبر خدا پس از او آسمان و زمین زشت می نماید و هیچگاه اندوه دلم نمی گشاید. چشمانم بی خواب ودل از سوز غم کباب است تا خدا مرا در جوار تو ساکن گرداند. مرگ زهرا ضربتی بود که دل را خسته و غصه ام را پیوسته گردانید. وچه زود جمع ما را به پریشانی کشانید.شکایت خود را به خدا می برم ودخترت را به تو می سپارم.خواهد گفت که امتت پس از تو با وی چه ستم ها کردند.آنچه خواهی از او بجو و هرچه خواهی بدو بگو.تا سِرِّ دل بر تو گشاید و خونی که خورده است بیرون آید و خدا بهترین داور است. میان او و ستمکاران داوری نماید. سلامی که به تو می دهم بدرود است نه از ملامت.واز روی شوق است نه کسالت.اگر می روم نه ملول و خسته جانم و اگر می مانم نه به وعده خدا بدگمانم. و چون شکیبایان را وعده داده است، در انتظار پاداش او می مانم.که هرچه هست از اوست و شکیبایی نیکو ست. اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود برای همیشه در کنار قبرت می ماندم و در این مصیبت بزرگ، چون فرزند، مرده جوی اشک از دیدگانم می راندم. خدا گواهست که دخترت پنهانی به خاک می رود.هنوز روزی چند از مرگ تو نگذشته، و نام تو از زبان ها نرفته،حق او را بردند و میراث او را خوردند.دردِ دل را با تو در میان می گذارم و دل را به یاد تو خوش می دارم.که درود خدا بر تو باد و سلام ورضوان خدا بر فاطمه. مولایم علی جان،نمی دانم چگونه و با چه غم عظمایی این سخنان را از دل گذراندی و برزبان جاری ساختی؟!! اما مولایم برادرانِ غیورم به یاریت آمدند تا گوهر دردانه ات را مشایعت کنند.برادرانم آمدند و شاید با نشانه هایی از مادرشان،سرور عالمیان.با دستانی مجروح،سینه هایی دریده از نامردی دشمن،پهلوانی زخمی و...برادرانم آمدند تا مولایشان در نیمه شبِ تلخ و ناسپاسِ مدینه تنها نماند. پی نوشت:زندگانی فاطمه زهرا(س).مرحوم دکتر جعفر شهیدی موضوع مطلب : پایت را بردار پایت را بردار از حنجرناتوانی دیگر تاب ندارم ازهجوم تو چرا اینچنین حنجرم را می فشاری مادرم را میان در و... پروردگارا آن روز نبودیم وامروز که هستیم اذن نداریم چه زمان خواهی آمد مولا تا اذنمان دهی؟ خواهرانم در بحریناسیر ابلیس زادگانند ومن این جا در آسایشِ ارمغانِ شهیدانِ ایران زمین وبغض همچنان حجره فشار من است... موضوع مطلب :
بحرین می سوزد در آتش فتنه های آخر،زمان بحرین خون می گرید در غم بی حرمتی به گوهرهای در صدفش. بحرین یکپارچه خون و آتش و درد وزجر و رنج و محنت است. خواهر بحرینیم می رسد صبح امید دردهایت جان فزاست می رسد نورامید موضوع مطلب : پنج شنبه 90 اردیبهشت 15 :: 11:30 عصر :: نویسنده : خادم
شعر از خادم
به یاد مادرم آن زمان که گشت دل غمین
دلم میان کوچه ها دوید به هر طرف سرک کشید و درمیان حلقه های دود،کسی نبود هنوز دود بود و دود و مادرم دلش شکسته بود. مادرم اگرچه در میان کوچه ها دلش شکست اگرچه سردی خزان رخش فسرد اگرچه تازیانه های باد بازوان مادرم جریحه دار کرد
مادرم ولی،هنوز مادر است و زندگی به اوست زندگی کنار چشم های پر فروغ مادرم و در میان بازوان خسته اش روانترین ترانه است مادرم نگاه بی کرانه اش به ماست،به من،به تو صدای مادرم به گوش می رسد هنوز مباد، که در میان کوچه هادوباره یک علی دست های خسته اش اسیر بندهای حقد وکینه های جاهلی شود مباد... موضوع مطلب : سال ها پیش شما آمدید و دست شیاطین را از حنجره دختران معصوم کوتاه کردید؛اما هنوز مدتی از رفتنتان نگذشته بود که باز همان دست پلید آمد و این بار دستی را که بر آن عطر بوسه شما جاری بود مجروح نمود. مولایم زنده به گور کنندگان زنان هنوز زندگی می کنند و هنوز زنده به گور می کنند؛اما با شیوه ای جدیدتر و با سفاکی ای به روزتر.اینان فرزندان همان مغیره ها و یزیدها هستند؛که به دردانه رسول خدا حرمت ننهادند. مولایم خواهران مظلوم ما در زندان های بحرین، به وسیله آنان که ادعای پیروی از سنت دارند مورد وحشیانه ترین ستم ها قرار می گیرند . مهربانم می دانم که قلب رئوف شما بیش از همگان به درد آمده است.سرورم واسطه ظهور شوید تا جانیان بدانند که وعده ها دروغ نبوده است. سرورم و مولایم خبرها از بحرین قلب ما را تکان می دهد و روز روشن را در برابرمان شب تار می سازد.چگونه می توانیم آسوده بخوابیم حال آنکه نه صدای یاری طلبی یک مسلمان که فریاد یاری طلبی مسلمانان به گوشمان می رسد. چگون با آرامش زندگی کنیم که نه خلال از پای زن یهودی که که عفاف ازدامان زن مسلمان به غنیمت می رود. وای بر من که چگونه می توانم این سخنان را بیان سازم.خدایا تو می دانی قلب ما تابِ این همه درد ندارد.سرریز می شود این دردها.سرریز می شود...
موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 96553
|